اتفاق هايي هست كه حسرت آن هميشه باقي مي ماند مثل حسرت يك بار ديگر بوسيدن دستان مهربان مادر
در مکّه دیدم در مکّه دیدم در مکّه دیدم، خدا نیست! و چقدر باید دوباره راه ِ طولانی را طی کنم و درهمان نماز ساده ی خویش، تصور ِ خدا را در کمک به مردم جستجو کنم آری ... شاد کردن ِ دل ِ مردم ، همانا برتر از رفتن به مکّه ایست که خدایی در آن نیست ...! حسین پناهی سحر برخیز تجدید وضو کن به آب توبه خود را شستشو کن اگر خواهی شوی پاک از پلیدی به درگاه خدای خویش رو کن به شکر نعمتش تا می توانی لبت را آشنا با ذکر او کن در رحمت به رویت کرده حق باز به او رو آور و دفع عدو کن گدای درگه حق شو به عالم گدایی گر کنی با آبرو کن هرآنچه درد دل داری به عالم سحر با حقتعالی گفتگو کن اگر خواهی تو فیض از محضرحق از او توفیق طاعت آرزو کن رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار؛ رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانهاش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم. هنوز هم هر جا نامت را میشنوم... روحت شاد و آرام مادرم ... ایستادن اجبار کوه بود،
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی...
پس بی هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ی ما خاطره ایم! گفتم خدايا از همه دلگيرم گفت حتي من؟ گفتم نگران روزيم گفت آن با من گفتم خيلي تنهايم گفت تنهاتر از من؟ گفتم درون قلبم خاليس گفت پرش كن از عشق من گفتم دست نياز دارم گفت بگير دست من گفتم از تو خيلي دورم گفت من از تو نه گفتم آخر چگونه آرام گير گفت با ياد من گفتم با اين همه مشكل چه كنم؟ گفت توكل به من گفتم هيچ كسي كنارم نمانده گفت بجزمن گفتم خدايا چرا اينقدرميگويي من؟ گفت چون من از تو هستم و تو از من !!
خدا چند سالی ست که از شهر ِ مکّه رفته ...
و انسانها به دور ِ خویش میگردند
هیچ انسانی به فکر ِ فقـــیر ِ دوره گرد نیست!
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان ِ خویش را بـــزُداید
غافل از اینکه آن دوره گرد، خود ِ خدا بود!
سـه قفل در زندگے ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکــه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :
برای قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !
به لرزه میافتم مادرم...
هر جا مادری را با فرزندش میبینم..
زیر لب میگويم من هم روزی مادر داشتم...
من هم روزی گرمای وجودش را داشتم...
مادرم کاش میدانستی این روزها بیشتر از گذشته به وجودت احتیاج دارم..
اما میدانم تو هنوز هم پیش خدا واسطهي حل مشکلات من هستی...
این اطمینان را، از آرامش قلبم دارم...
غـ ـم خوردم به مقدار کافی ...
ممنون...
میل ندارم دیگر...
میشود یک استکان مـ ـرگ برایم بریزی...؟
کدامیک را سخت تر می کشم … ؟
رنج !
انتظار !
یا نفس را …
توضیح اضافی نمیخواهد
رفتنت
سخت است
فراموش کردن کسی که
با او همه چیز و همه کس را
فراموش می کردم...!
من برای با تو بودن گریه کردم ای بهار
در زادروز زندگی:
شکوه نوبهاران را ، این کوچ جاودان را و این آفرین روزگاران
باشد که ایزدان نیک کنش ، تخمه ی فره ایزدی را در بی کران
فرهمند شویم و نیک کنش .
ایدون باد که روان آفرینش خشنود باشد از گفتار و پندار و
وشی نیک درآمیزد و نیکی آفریند .
شاد روزان فروردین ، نوروز کوچک و نوروز بزرگ ، یادگاری
بر ایران پرستان پاینده و شاد باد .